سفارش تبلیغ
صبا ویژن

86/6/7
8:23 عصر

سخنرانی این هفته

بدست غلام العباس در دسته


سخنرانی حجت الاسلام سید ابوالحسن مهدوی

داستان امروز ما مربوط است به حضرت حجت‌الاسلام حاج شیخ محمد کوفی که اصالتاً اهل شوشتر خوزستان بودند و در کتاب‌ها و صحبت‌ها با عنوان «آقا شیخ محمد کوفی» از ایشان یاد می‌شود.
آن مرحوم تشرفات زیادی به محضر شریف حضرت داشته‌اند که در این جلسه یکی از آنها را که در شب‌های قدر اتفاق افتاده با هم مرور می‌کنیم.
مرحوم شیخ محمد کوفی نقل می‌کند که در یکی از سال‌ها تصمیم گرفتم با توجه به مناسبت‌های شب قدر و انتساب آن به مولایمان حضرت امیرالمؤمنین(ع) به مسجد کوفه که محل وقوع حوادث بوده بودم و در آنجا احیا بگیرم و در سوگ آن حضرت عزاداری کنم.
شب نوزدهم بود که خودم را به مسد کوفه رسانده و بعد از افطار به گوشه‌ای از مسجد رفتم تا کمی استراحت کنم و بتوانم اعمال آن شب را با حال بهتری انجام دهم. بعد از گذشت مدتی ناگهان از خواب پریدم و دیدم که هوا کاملاً روشن شده؛ گویی که چند دقیقه بعد آفتاب طلوع می‌کند. خیلی ناراحت شدم و با خودم گفتم که نگاه کن ما آمدیم اینجا احیای بهتری داشته باشیم ولی این قدر خوابمان گرفت که کم مانده نماز صبحمان هم قضا شود.
با عجله بلند شدم که سریع وضو بگیرم و نمازم را قبل از قضا شدن به جا بیاورم. هنوز از مسجد خارج نشده بودم که در اتاق جانبی مسجد دیدم چند نفر نشسته‌اند و یک نفر در میان آنها خوابیده و عبایی روی خود کشیده‌اند. یک پیرمرد روحانی معمم کنار ایشان نشسته بود و تا چشمش به من افتاد مرا به اسم صدا زد و گفت تو هم بیا اینجا بنشین. من به طور کلی مسئلة قضا شدن نماز و طلوع آفتاب را فراموش کردم.
پیرمرد شروع کرد به احوال‌پرسی از خودم و چند تن از علمای نجف و من هم جواب می‌دادم. پرسیدم این آقایی که عبا بر سرشان کشیده‌اند کیستند؟ فرمودند: آقای عالَم هستند. من تعجب کردم و با خودم گفتم: آقای عالَم یک نفر بیشتر نیست از همین جهت، رو به پیرمرد کرده و گفتم: ایشان آقای عالِم هستند. دیدم دوباره او صحبت‌های قبلی‌اش را تکرار کرد. آن مرد خوابیده هم ناگهان رو به پیرمرد کرد و فرمودند: «یا خضر، رهایش کن» و به قول ما بحث را کش نده. گویا که در آن لحظه بیشتر تمایل نداشتند که من ایشان را بشناسم. اندکی بعد آن مرد خوابیده طلب آب کرد و دیدم که جوانی آب به دست ظاهر شد و آن را به ایشان تقدیم کرد.
ایشان قدری از آب نوشیدند و بقیه‌اش را به شیخ محمد کوفی تعارف کرده بودند. شیخ محمد کوفی هم به گمان اینکه داخل روز شده‌اند، نیت روزه کرده و دست ایشان را رد نموده بود. جوان بعد از آن غایب شده بود و باز هم شیخ محمد کوفی متوجه نشده بود.
جناب خضر فرمودند: «اجازه می‌دهید آقا شیخ محمد را هم با خودمان ببریم؟» فرمودند: «نه، او باید سه امتحان پس بدهد».
صحبت‌ها که به اینجا رسید چون خیلی نگران قضا شدن نمازم بودم اجازة مرخصی گرفتم و رفتم بیرون که وضو بگیرم. پایم را که بیرون مسجد گذاشتم در نهایت ناباوری دیدم که هوا کاملاً تاریک است. تعجب کردم و تمام ماجرا را در ذهنم مرور کردم. متوجه شدم که نور نه از خورشید که از همان آقای عالَم و امام زمان(ع) بود.
ده نکته راجع به این تشرف وجود دارد که خدمتتان عرض می‌کنم:
اول، لزوم توجه جدی به شب‌های مهم و سرنوشت‌ساز قدر و رعایت آداب آنهاست. دوم حفظ شعائر دینی در این شب‌ها و عزاداری برای شهادت مولای متقیان(ع).1
نکته سوم، اهمیت و جایگاه ممتاز مسجد کوفه است. در چهار مسجد نماز کامل است:2 مسجدالحرام، مسجدالنبی(ص)، مسجد بصره3 و مسجد کوفه. علت این مطلب از این قرار است که آنجا وطن روحی همة ماست. به عبارت دیگر همانند وطن جسمی که ما زندگی دنیایی‌مان را در آن می‌گذرانیم، یک وطن روحی هم داریم که روح ما با آن جا انس دارد. وقتی انسان به کوفه و کربلا می‌رود احساس می‌کند آن جا وطن اوست بی‌آنکه در آن جا زندگی کرده باشد.
مسجد کوفه یک امتیاز دیگر هم دارد و آن این که آن جا مقر حکومت حضرت بقیةالله ـ ارواحنا فداه ـ
است. حضرت مهدی(ع) پس از ظهور قیام خود را از مکه شروع می‌کنند و پس از یک مجموعه اقدامات و فعالیت‌ها نهایتاً در کوفه مستقر می‌شوند. در آن زمان بنابر روایات، مسجد کوفه آنقدر توسعه پیدا می‌کند که هزار درب اطرافش نصب می‌شود، به طور طبیعی باید مساحت درونی مسجد چند کیلومتر باشد. در روایتی آمده که شقی‌ترین مردم دنیا در زمان امام حسین(ع) مردم کوفه بودند و سعیدترین مردم در زمان حضرت مهدی(ع) باز هم مردم کوفه خواهند بود. [البته نه همان مردم زمان سیدالشهداء(ع)]. در آن هنگام بهترین انسان‌های روی زمین در آنجا جمع خواهند بود و اگر کسی بخواهد بهترین آدم‌ها را ببیند باید به آنجا سفر کند و خود را به آن دیار برساند.
نکتة چهارم این است که وقتی کسی در زمرة اولیای الهی قرار گرفت و خداوند دوستش داشت برای عبادت یا هر کار دیگری که داشته باشد، [ملائکه] خداوند او را به موقع از خواب بیدار می‌کنند. آقا شیخ محمد کوفی می‌خواست دو ساعت بخوابد، همان دو ساعت را هم خوابید هر چند وقتی بیدار شد، فکر کرد خیلی بیشتر خوابیده است.4
اگر ما هم بندة خوب و شایستة خدا باشیم، خداوند ما را هم سر موقع بیدار می‌کند. آیة آخر سورة کهف را بسیاری تجربه کرده‌اند و ویژگی این آیه معجزة منحصر به فرد آن است که هر کس آن را بخواند سر ساعت بدون دقیقه‌ای اختلاف بیدار می‌شود. حال اگر کسی بعد از آنکه ملائکه او را بیدار کردند، بخوابد بحث دیگری است.
البته همان طور که یک بیمار اگر غذاهای نامساعدی، به شرایطش بخورد دیگر هر چقدر قرص و دارو مصرف کند اثری نخواهد داشت، اگر ما یک سری اعمال انجام دهیم این آیه و آیات مشابه آن بر ما اثر نخواهد کرد و در این صورت ما خودمان مقصریم و نه اینکه این آیه اثر نداشته باشد.
بیدار کردن ملائکه هم شکل‌های مختلفی دارد گاهی مرتب درب خانه یا حجرة شخصی را زده‌اند، گاهی شست دستش را مالیده‌اند و یا دیگر راه‌ها برای افراد مختلف متفاوت بوده است.5
نکتة پنجم، سلام کردن است. آقاشیخ محمد کوفی به محض ورود سلام کرده بود و این وظیفة اسلامی همة ماست. در روایتی دیدم که بخیل‌ترین مردم کسی است که در سلام کردن بخل بورزد6 نه آنکه پول ندهد.
نکتة ششم اینکه شیخ محمد کوفی نقل می‌کند حضرت خضر با زبان محلی شوشتری با من حرف زد و به جای بنشین گفت: «بینیش». اهل بیت(ع) به تمام زبان‌های دنیا آگاه هستند و به هر که بخواهند می‌توانند این توانایی را عنایت کنند. مرحوم شیخ عباس قمی در منتهی‌الآمال از ابن شهر آشوب و قطب راوندی دربارة ابوهاشم جعفری یکی از اصحاب امام هادی و امام عسکری(ع) نقل کرده که امام هادی(ع) با او به زبان هندی صحبت می‌کردند و دانة ریگی در دهان او می‌گذارند و پس از آن ابوهاشم می‌گوید پس از آن به هفتاد و سه زبان می‌توانستم صحبت کنم. البته ریگ بهانه بود و می‌خواسته‌اند ذهن او را به این سمت معطوف کنند که گویا این اثر آن ریگ است والّا ما معتقدیم:

به ذره گر نظر لطف بوتراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند

بعضی‌ها مثل گوسفندی هستند که پایش را صاف می‌کند و از جایش تکان نمی‌خورد و هر چقدر هم شاخ‌هایش را بکشند تفاوتی نمی‌کند. این طور فایده ندارد ما باید هم راحت سیر کنیم و هم خودمان را در اختیار ایشان قرار دهیم. ما قدم برداریم آن‌ها به ما عنایت خواهند کرد.
نکتة هفتم اینکه امام زمان(ع) سید عالَم هستند. الآن در تمام هستی هیچ کس و هیچ موجودی در میان ملائکه، چه جنیان و باقی موجوداتی که خداوند آفریده است، احدی اشرف، و اعظم از حضرت بقیت‌الله(ع) نداریم و ایشان آقای همة موجودات هستی هستند ان‌شاءالله که الطاف [خاصه] ایشان نصیب همة ما بشود.
نکتة هشتم خادمانی که به خدمت‌گذاری حضرت مشغولند ویژگی‌های مخصوص به خود دارند. وقتی آب میل داشتند جوانی حاضر می‌شود و بعد هم که نیاز حضرت مرتفع می‌شود او هم ناپدید می‌گردد.
در دعای عهدی که صبح‌ها خطاب به حضرت می‌خوانید یکی از بخش‌هایش این است که:
... والمسارعین إلیه فی قضاء حوائجه؛
معنای این فقره چنین است که خداوندا مرا از کسانی قرار بده که با سرعت و عجله برای رفع حوائج امام زمان(ع) گام برمی‌دارند. حوائج حضرت خیلی زیاد است و حداقلش همین آب به دست ایشان دادن است. امیدواریم که خداوند متعال این لطف را هم شامل حال ما بکند.
نکتة نهم روشنایی غیر متعارفی است که در فضای مسجد حاکم بوده تا جایی که شیخ محمد کوفی گمان کرده خورشید در شرف طلوع کردن است و بعد متوجه می‌شود که چنین نبوده است.
این نور ممکن است ناشی از حالت مکاشفه باشد؛ یعنی در حالت خاصی انسان با عالم ملکوت ارتباط پیدا می‌کند و در آن ارتباط نوری را مشاهده می‌کند که دیگران نمی‌بینند حتی [ممکن است] آنها که مثلاً در کنار شیخ محمد کوفی بوده‌اند، مشاهده نکرده باشند.
گاهی هم این نور ظاهری است و همه آن را مشاهده می‌کنند. یکی از علمایی که الآن در قید حیاتند می‌فرمودند در ایام جنگ تحمیلی در مسجد جمکران از دستشویی‌های قدیمی آن بیرون می‌آمدیم و می‌خواستیم به داخل مسجد برویم که نماز بخوانیم، ناگهان دیدم چنان هوا روشن است که ریگ‌های کف مسجد را مشاهده می‌کردیم. سرم را برگرداندم تا منبع این همه نور را در آن شب بسیار تاریک پیدا کنم، دیدم در آسمان دایرة خیلی بزرگ و زیبایی می‌درخشید که در اطرافش هالة سبزی وجود داشت و هر چه به وسط دایره نزدیک‌تر می‌شد نور بازتر می‌شد. در وسط آن دایره نور سفیدی در حال درخشیدن بود و نور دیگری هم در کنار آن به شکل استوانه دیده می‌شد. نقل می‌کردند که همة آن‌ها که آن شب در مسجد جمکران بودند این نور را مشاهده کردند. و حتی بعدها خبردار شدیم که اهالی قم و اصفهان و جاهای دیگر هم هر کس بیدار بوده آن را دیده و از آن نور باخبر شده است.
مرحوم حاج محمدعلی فشندی نقل کرده بودند که درمسجد جمکران نوری دیدم و هم‌زمان با آن کسی را در آن‌جا دیدم که از نور چراغ فانوسی‌اش برای نوشتن استفاده می‌کند. از او پرسیدم که وقتی هوا این‌قدر روشن است چرا از چراغ استفاده می‌کنی، گفته بودند هوا خیلی هم تاریک است.
و بالاخره آخرین نکته این که امتحاناتی که ما به طور مرتب در زندگی پشت سر می‌گذاریم مایة تقرب انسان به خداوند است که حضرت فرموده بودند که اگر او از این دو یا سه امتحانی که پیش رو دارد سربلند بیرون بیاید می‌تواند همراه ما بیاید، البته برای ما این امتحانات را نقل نکرده‌اند. پیامبر اکرم(ص) در روایتی فرموده‌اند: «اگر سه چیز برای بنی‌آدم نبود هیچ کس سرش را پایین نمی‌انداخت و با تکبر جلوی خداوند راه نمی‌رفت: مرض، فقر، مرگ.» جداً این کمبودها برای انسان لطف است و انسان را قدری متواضع می‌کند. البته این مطلب را هم در پایان عرایضم خدمتتان عرض کنم که گاهی انسان با یک کار خوب و حتی عبادت امتحان می‌شود که فقط بحث خلوصش نیست. مثلاً اگر والدین شما کار واجبی را با زمان مشخص داشته باشند امتحان شما رسیدگی به آن کار است و یا خود آنها و نه حتی انجام عبادات. حتی در بعضی از تشرفات حضرت عتاب کرده‌اند کسانی را که غیر از این رویه در پیش گرفته‌اند. گاهی هم امتحان ما با یک شر، گناه یا مثلاً سود زیاد حرام است که همة این امتحانات در مجموع شخصیت یک نفر را آن‌قدر صیقل می‌دهد که به مقام اولیاء اللهی برسد.

پی‌نوشت‌ها:

1. دربارة این دو مورد استاد به تفصیل سخن گفتند که به جهت اختصار به همین مقدار اکتفا کردیم.
2. البته در فتاوای مراجع راجع به حریم مسجد که حریم قدیم یا جدید و یا حتی کل شهر اختلاف وجود دارد که اگر مسافرتی به این اماکن داشتید لازم است حتماً نظر مرجع خود را مطالعه کنید.
3. ظاهراً حائر کربلا قول قوی‌تری داشته باشد.
4. بعضی از خانواده‌ها هستند نوع دوستی‌شان با بچه‌هایشان همانند دوستی خاله خرسه است که برای این که مگس را که مزاحم خواب دوستش شده بود از روی سرش بپراند؛ سنگ بزرگی محکم بر سر او کوبید و آن بیچاره را هلاک کرد. بعضی از پدر و مادرها هستند که اصلاً به خوراک روحی فرزندانشان توجهی ندارند و موقع نماز صبح بهانه می‌آورند که بدن بچه‌مان نیاز به خواب دارد و جسمش باید استراحت کند. اینها توجه ندارند که به روح فرزندشان چه لطمه‌ای وارد می‌کنند. جالب اینجاست که همین پدر و مادر وقتی نوبت به صبحانه شد به هر زحمتی که باشد این بچه را بیدار می‌کنند گویا که این موجود حیوانی بیش نیست و تنها نیاز به خوراک و غذا دارد.
5. شما اگر شبی بلند شدید دیدید روز کسل هستید راه حلش این است که شب بعد یک ساعت زودتر بخوابید نه اینکه نماز شب را ترک کنید. متأسفانه در کشور ما، برای مسائل مختلفی تبلیغات می‌شود ولی هر چقدر به صدا و سیما گفته‌ایم که ساعت هشت شب به بعد به مخاطبان خود تذکر بدهند که بروند و استراحت کنند به خصوص برای کودکان، ولی هرگز عمل نکرده‌اند [و به عکس معمولاً پربیننده‌ترین برنامه‌ها را در این ساعت می‌گنجانند]. علاوه بر تنظیم خواب، خوراک هم باید تنظیم شود چون معده هم اگر سنگین باشد، مانع می‌شود و سپردن به دیگران یا کوک کردن ساعت هم می‌تواند در این امر چاره‌ساز باشد ولی از همه مهم‌تر ترک گناهان است. در روایات بسیاری علت بیدار نشدن برای نماز شب را گناه و اخلاق بد و زشت است. گاهی افراد مدتی نماز شب را گناه و اخلاق بد و زشت است. گاهی افراد مدتی نماز شب می‌خواند و دچار عجب می‌شوند و همین عجب موجب می‌شود. در روایت آمده که خداوند می‌فرماید برای اینکه او را نگه دارم و از پرتگاه برهانم یکی، دو شب خواب را بر او مسلط می‌گردانم.
ما هر وقت توفیقی پیدا می‌کنیم باید خداوند شکر کنیم و با سجدة شکر از درگاه الهی تشکر کنیم تا خداوند آن نعمت را مداومت ببخشد. هر وقت هم چنین نعمت‌هایی از ما سلب شد می‌توانیم قضای آن را به جا بیاوریم که اگر با حالت شرمندگی و سرافکندگی باشد تأثیرات خوبی خواهد داشت و اسباب اجابت دعا را فراهم می‌آورد.
6. رک: مجلسی، بحارالانوار، ج76، ص4.
7. رک: مجلسی، همان، ج73، ص53.